زینب علیهاالسلام زینت پدر

محتواها

  • برگزاری نشست اخلاقی با عنوان « روش و منش حضرت علی علیه السلام در ایجاد وحدت در جامعه و نحوه الگوگیری طلاب در این زمینه از آن حضرت»
  • سلسله کارگاه های پایان نامه نویسی
  • میزگرد علمی با عنوان: « چالش های فرزند آوری طلاب » در رفسنجان
  • آسیب شناسی رفتاری بانوان طلبه در امر پوشش و آراستگی
  • برگزاری مراسم گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
  • برگزاری جلسه هم اندیشی ارتقابخشی خادمیاران خواهر رضوی
  • جلسه هم اندیشی اساتید و معاونان موسسه آموزش عالی حضرت زینب کبری علیهاالسلام رفسنجان
  • فعالیت#مجموعه_مردمی_مهدی_زهرا
  • میلاد کریم اهل بیت علیهم السلام
  • ماه مبارک رمضان پاک کننده
  • میلاد حضرت امام حسن علیه السلام در مهدکودک زادالمعاد
  • دعای جوشن کبیر
  • رمضان ماه خدا
  • رمضان ماه خدا
  • تسلیت درگذشت سرکارخانم فریده داوودی
  • چهلمین فجر انقلاب اسلامی
  • عالمان دین
  • استاد محبوب من،معلم،
  • عزیز زهرا علیهاالسلام
  • ظلم به اهل بیت/تخریب بقیع
  • خانه 
  • آیا تأخیر در فرج موجب قساوت قلب می‏شود؟ 
  • تماس  
  • http://www.sistani.org/ 

سال93

توهرزمان که بیایی بهار خواهد بود
مجال شادی بی اختیارخواهدبود
خوش آن زمان که برآیدبه یک کرشمه دو کار
یکی ظهورامام ویکی شروع بهار
آغاز سال 1393 برشما وخانواده محترمتان مبارک
در سایه خداوند متعال شاد وسلامت باشید
سالی پرخیر وبرکت را از خداوندبرایتان خواستارم

 


دفاع مقدس

28 مهر 1393 توسط نقشبند بازار نو

رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ
از جبهه گریختن گناهی است بزرگ
ما بر سر پست انقلابیم اکنون
خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ
::
::
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
::
::
سری که هیچ سرآمدن نداشت، آمد
بلند بود ولیکن بدن نداشت آمد
بلند شد سر خود به آسمان بخشید
سری که بر تن خود، خویشتن نداشت آمد
::
::
چفیه‌ی من بوی شبنم می‌دهد
عطر شب‌های محرم می‌دهد
چفیه‌ی من، سفره‌ی دل می‌شود
جمعه، با مهدی، مقابل می‌شود
::
::
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها
دیدگانم دشت مفتون شماست
::
::
دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را
::
::
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
::
::
چشم پاک دختری از جمله‌ای تر مانده است
چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است
یاد و خاطره شهیدان گرامی باد

 نظر دهید »

شیرزنان هشت سال دفاع مقدس

28 مهر 1393 توسط نقشبند بازار نو

شیر زنان 8 سال دفاع مقدس


وقتی حرف از جنگ می شود و آن دلاوری ها و استقامت را یاد می کنیم نمی شود به آسانی از کنار اسم شیر زنان کشورمان گذشت .

همان زنانی که سالها نقش مادری خودشان را به نحو احسن اجرا کردند و امثال همت ها ، باکری ها ، خرازی ها ، باقری ها و … را تربیت کردند که هر کدام از آن سرداران و شهدا ، یک اسطوره واقعی برای این مرز و بوم شدند

همان زنانی که همسر و همراه خیلی از این شهدا و جانبازان و رزمندگان بودند و یک تنه زندگی را سر و سامان دادند تا همسرانشان با خیال راحت بتوانند در جبهه حماسه خلق کنند .

همان زنانی که در پشت جبهه نقش بسزایی در کمکهای مردمی به جبهه ها را داشتند. یک عده دیگر از این شیر زنان هم بودند که بنا به موقعیت و اتفاقات در خود صحنه جنگ و پا به پای بقیه رزمندگان حضور داشتند و اسمشان برای همیشه در تاریخ این کشور ثبت شد.

شهدا و جانبازان زن که تعدادشان در کشورمان هم کم نیست و بعضاً در کنار خودمان زندگی می کنند و شاید خیلی از ماها خبر نداشته باشیم که کی بودند و چکار کردند .

لذا قصد دارم گوشه هایی هر چند کوچک از عظمت و بزرگی شیر زنان کشورمان در دفاع مقدس را در قالب خاطره بیان نموده تا ادای دینی هر چند کوچک به ایشان کرده باشیم .

 

1) روبروی‌ مسجد جامع‌ ، مطب‌ دکتر شیبانی‌ بود که‌ تبدیل‌ شده‌ بود به‌ محل‌ تجمع‌ جمعی‌ از خواهران ‌. آن‌جا هم‌ محل‌ مداوای‌ مجروحین‌ بود هم‌ انبار مهمّات‌ و هم‌ محل‌ استراحت‌ خواهران‌. بعضی‌ از آقایان‌ و از جمله‌ شیخ‌ شریف‌ ، دکتر شیبانی‌ را مجاب‌ کرده‌ بودند که‌ مطب‌ را از ما پس‌ بگیرد و ما مجبور شویم‌ از شهر برویم‌. ما هم‌ جلوی‌ مطب‌ تحصّن‌ کردیم‌. شیخ‌ شریف‌ آمد. ما گفتیم‌ بالاخره‌ این‌ شهر نظافت‌ می‌خواهد، غذا می‌خواهد، کارهای‌ پشتیبانی‌ می‌خواهد. شما مگر چه‌قدر نیرو دارید که‌ این‌ کارها را بکنید. او بعد از صحبت‌ قانع‌ شد و اجازه‌ داد ما بمانیم‌ . « زهرا حسینی »

2) به علّت درگیریهای فشرده و نگهبانی های شبانه ، فرصتی برای تعلیم نظامی بقیه‌ی خواهران نبود. ناچار شب‌ها با همان تعلیمات مختصر ، دو ساعت به خط مقدّم جبهه می‌رفتیم و دفاع می‌کردیم. آن‌جا وضع خیلی فرق می‌کرد. خمپاره مثل باران می‌بارید. از چپ و راست گلوله می‌زدند. تا آن لحظه نه خمپاره دیده بودیم نه می‌دانستیم خمسه‌خمسه چیست. بچّه‌‌ها پا به پای هم و با جان می‌جنگیدند. ایثار و فداکاری در مرز، مرزی نداشت. یکی دو روز بعد برادر جهان‌آرا حفاظت از مهمّات را به ما سپرد. « سکینه حورسی »

3) وقتی رادیو اعلام کرد در پلیس راه احتیاج به کمک است، من و تعدادی از بچّه‌ها به آن‌جا رفتیم و کوکتل مولوتف درست کردیم، گونی‌ها را پر از شن کرده و در نقاط حساس می‌چیدیم. هر کس به نوعی کمک می‌کرد. اوضاع هر لحظه بدتر می‌شد. تعدادی از خواهران را به پادگانی که در آن دوره‌ی نظامی دیده بودیم، بردند. ما و بقیه‌ی خواهرها به مسجد برگشتیم و پس از تقسیم کارها مشغول کمک شدیم. شب‌ها روی پشت بام با اسلحه‌ی‌ ام ـ یک نگهبانی می‌دادیم و هر چند ساعت یک بار، پُست‌مان را عوض می‌کردیم. « نوشین نجار »

4) به‌ ما خبر دادند که‌ در منطقه‌ی‌ پلیس‌ راه‌ ، جنازه‌‌‌ی یکی‌ از شهدا روی‌ زمین‌ مانده است ‌. من‌ تصمیم‌ گرفتم‌ هرطور شده‌ بروم‌ و جنازه‌ را به‌ قبرستان‌ منتقل‌ کنم‌. از طرفی‌ عوامل‌ دشمن‌ و ستون‌ پنجم‌ در شهر پراکنده‌ بودند و ممکن‌ بود به‌ من‌ صدمه‌ برسانند. برای‌ همین‌ سه سرباز را با خود بردم‌ و با هر زحمتی‌ بود، بالای‌ سر شهید رسیدیم‌. چند روز از شهادتش‌ می‌گذشت‌. ترکش‌ شکمش‌ را پاره‌ کرده‌ بود و امعا و احشایش‌ به‌آسفالت‌ چسبیده‌ بود؛ به‌طوری‌ که‌ وقتی‌ برش‌ گرداندیم،‌ صدای‌ جزجز بلند شد. سربازان‌ گفتند نمی‌شود او را عقب‌ برد، چون‌ روده‌هایش‌ پخش‌ شده‌ بود. اما من‌ اصرار کردم‌. گفتند باید چیزی‌ باشد که‌ جنازه‌ را در آن‌ بپیچیم‌ و ببریم‌. هرچه‌ گشتیم،‌ چیزی‌ پیدا نکردیم‌ و من‌ ناچار چادرم‌ را درآوردم‌، شهید را روی‌ چادر گذاشتیم‌ و به‌ عقب‌ منتقل‌ کردیم‌. البته‌ روسری‌ داشتم‌. وقتی‌ برگشتم‌ رفتم‌ و چادر مادرم‌ را گرفتم‌ و این‌ تنها روزی‌ بود که‌ من‌ برای‌ چند ساعت‌ بدون‌ چادر بودم‌. « زهرا حسینی »

5) به هر زحمتی بود، خودم را به بیمارستان رساندم. چه می‌دیدم؟ زنان و مردان بی دست و پا، پیکرهای بی‌سر، پاره‌های گوشت، کودکان زخمی و نیمه جان. مشغول شدم. من که حتی تحمّل دیدن یک جراحت ساده را نداشتم، حالا تا مُچ پا توی خون بودم . خواهرم (شهناز) را دیدم و جلو رفتم. اما او بی توجه به من کار می‌کرد. در چهره‌ی تمام بچّه‌ها فقط درد و اندوه بود. مدام زخمی و شهید می‌آوردند. بیش‌تر آن‌ها از طالقانی و پایین شهر بودند . با این‌که بی خوابی و تلاش و اضطراب توانم را گرفته بود، باید می‌ماندم. احتیاج به کمک بود. صبح با خواهری برای نماز رفتیم. خیلی از مادران و زنان، شهدا را می‌شستند. فرزندان یک‌دیگر را ، بچّه‌های خودشان را ، اشک می‌ریختند و می‌شستند. بعضی هم قبر می‌کندند . چند روز بعد که خواهرم شهید شد و می‌خواستیم او را دفن کنیم، جلوی مسجد جامع برادرم حسین را دیدم. به او گفتم: بیا می‌خواهیم شهناز را دفن کنیم. گفت: من نمی‌آیم! عراقی‌ها از دروازه‌ی شهر وارد شده‌اند و جنگ تن به تن شروع شده است . آن‌جا بیش‌تر به من احتیاج است . آخر سر هم مادرم با دست‌های خودش خواهرم را در قبر گذاشت . « شهلا حاجی‌شاه »

6) عراقی‌ها در ورودی‌ گمرک‌ را به‌ شدّت‌ زیر آتش‌ داشتند. یک‌ نفر کنار این‌ در مجروح‌ افتاده‌ بود. به‌ هر زحمتی‌ بود پانسمانش‌ کردم‌ و آن‌ برادر و خواهر وطن‌خواه‌ که‌ با هم‌ بودیم‌ مجروح‌ را سوار جیپ‌ کردند و به‌ عقب‌ بردند. من‌ ماندم‌ تنها . امکان‌ داشت‌ هر لحظه‌ اسیر بشوم‌. چرا که‌ صد ، صد و پنجاه متر بیش‌تر با عراقی‌ها فاصله‌ نداشتم‌ . از دور دیدم‌ یک‌ نفر با لباس‌ سبز که‌ مخصوص‌ عراقی‌ها بود، نزدیک‌ می‌شود . آمد نزدیک‌ ، دیدم‌ از بچّه‌های‌ خرمشهر است.‌ به‌ من‌ گفت:‌ نمی‌ترسی‌؟ گفتم‌: اگر می‌ترسیدم‌، این‌جا نبودم‌. « زهره‌ فرهادی‌ »

7) از نهم مهر دیگر رفتن به قبرستان ممکن نبود. ناچار جنازه‌ها را به شهرهای دیگر می‌فرستادیم. شهدا را درون نایلون با لباس خودشان دفن می‌کردیم، چرا که آبی برای غسل و پارچه‌ای برای کفن نداشتیم. پس از دفن، تیمم می‌کردیم و بالای سرشان نماز می‌خواندیم. بچّه‌ها غریبانه شهید می‌شدند و اکثرشان گُمنام می‌ماندند. « بهجت صالح پور »

8) یک‌ روز مهدی‌ آلبوغبیش‌ آمده‌ بود که‌ به‌ ما سر بزند. گفت‌: این‌جا خطرناکه‌ ، نباید شب‌ها این‌جا بخوابید چون‌ تو گوشه‌ و کنارش‌ مهمّات‌ انبار کردیم‌. بروید بلوار روبرو برای‌ خودتان‌ خندق‌ و گودال‌ بکنید و مستقر بشید تا هم‌ در امان‌ باشید و هم‌ مواظب‌ باشید که‌ منافق ها برای‌ بردن‌ مهمّات‌ نیاند ‌. ما در آن‌ زمان‌ نمی‌دانستیم‌ مهمّات‌ تا چه‌ حدّی‌ خطرناک‌ است‌. حتی‌ روی‌ صندوق‌های‌ فشنگ‌ می‌خوابیدیم‌. آلبوغبیش‌ می‌گفت :‌ روی‌ صندوق‌ها نخوابید ‌. اگر یک‌ تیر به‌ شما یا به‌ این‌ صندوق‌های‌ فشنگ‌ بخوره ‌، همه‌تون‌ می‌رید‌ هوا. « سهام طاقتی »

9) سرویس‌ بهداشتی‌ مسجد جامع‌ به‌ دلیل‌ ازدحام‌ نیرو، چندان‌ وضعیت‌ مطلوبی‌ نداشت‌. برای‌ همین‌ هر روز برای‌ تمیز کردن‌ آن‌ اقدام‌ می‌کردیم‌. باور کنید اگر خانه‌‌ی خودمان‌ بود، این‌ کارها را نمی‌کردیم‌. اما میدان‌ ، میدان‌ دیگری‌ بود. تا زانو توی‌ کثافت‌ می‌رفتیم‌، دستمان‌ را فرو می‌بردیم‌ و چاه‌ را تمیز می‌کردیم‌. برایمان‌ خیلی‌ سخت‌ بود، اما حفظ‌ شرف‌ و دین‌ اجازه‌‌ی تردید به‌ ما نمی‌داد. باید هر کاری‌ که‌ از دست‌مان‌ برمی‌آمد ،می‌کردیم‌. « زهرا حسینی »

10) من‌ و زهره‌ قبل‌ از رسیدن‌ به‌ گمرک‌ از ماشین‌ پایین‌ پریدیم‌. عراقی‌ها تا گمرک‌ رسیده‌ بودند و ما برای‌ دفاع‌ رفته‌ بودیم‌. می‌خواستیم‌ تا آن‌جا که‌ سلاح‌ و مهمّات‌ داریم،‌ بجنگیم‌. مسافتی‌ را زیگزاگ‌ رفتیم‌. از بشکه، کارتن‌ و جعبه‌های‌ چوبی‌ خیلی‌ بزرگ‌ به‌ عنوان‌ سنگر استفاده‌ می‌کردیم‌ و برای‌ هم‌ خط‌ آتش‌ می‌بستیم‌ یعنی‌ برای‌ جلو رفتن‌ بچّه‌ها و کم‌ شدن‌ حجم‌ تیراندازی‌ دشمن‌ اسلحه‌ را روی‌ رگ‌بار می‌گذاشتیم‌ و از بالای‌ سر بچّه‌هایی‌ که‌ دولا دولا جلو می‌رفتند، به‌ طرف‌ دشمن‌ تیراندازی‌ می‌کردیم‌ تا آن‌ها راحت‌تر بتوانند تغییر موضع‌ بدهند. سنگر به‌ سنگر جلو رفتیم‌ تا به‌ جایی‌ رسیدیم‌ که‌ ریل‌ راه‌ آهن‌ بود . ریاض‌ بدون‌ هماهنگی‌ جلو رفت ‌. یکی‌ از بچّه‌ها به‌ دنبالش‌ رفت‌ و بعد از چند دقیقه‌ خبر آورد که‌ ریاض‌ تیر خورده‌ و زمین‌ افتاده‌ است‌ . « سهام طاقتی »

برای شادی روح ملکوتی امام شهدا (ره) و روح مطهر شهدا ، صلوات

أللّهُمَ صَلّ عَلَی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهُم

 

منبع:سایت بهترین

عباسعلی ایزدی مقدم

 نظر دهید »

سرداران دفاع مقدس

26 مهر 1393 توسط نقشبند بازار نو

 

طوسی شناسنامه لشکر ویژه 25 کربلا

در بیست و هفتمین سالروز عروج خونین سالک الی الله و عارف بالله عزیز دلم سرلشگر شهید طوسی دلگویه ای را به دوست شهیدم و نیز خانواده متقی و ولایی ایشان تقدیم تا بخشی از بدهی سالانه ام را ادا کرده باشم!

طوسی، عاشق ترین پرنده ایست که ماندگارترین پرواز را در زیباترین معراج عشق به یادگار گذاشت!

طوسی، مقاوم ترین دونده ایست که توقف نداشت و متواضع ترین فرمانده ایست که تکلف نداشت!

طوسی رزمنده ای بی قرار، اما صبور! شیدا،اما فکور! دلربا، اما جسور! بی ادعا و بی غرور بود!

طوسی به تنهایی یک لشکر بود! امیری دلاور بود! مالک اشتر بود!

خطرپذیر و خاطره آفرین! دلنشین و آتشین! همیشه متبسم و شیرین بود!

متوکل و متوسل! عارف و اهل دل! و وقار منزل و محفل بود!

عشق را می فهمید! وصل را می سنجید! درد را می چشید!

کربلا نرفته، کربلایی بود! عروج نکرده، آسمانی بود! قیامت ندیده، بهشتی بود!

از فرشته ها، فرشته تر! از پرنده ها، پرنده تر! خلاصه از همه گل ها، گل تر بود!

با همه بود و از همه برتر بود! از زمینیان، سرتر بود! خاکی تر از همه خاکی ها، اما از افلاکیان، افلاکی تر بود!

با رفتنش، مرغ دل ما، دیگر برای پرواز هوایی نمی شود! بی تابی نمی کند! سمایی نمی شود!

طوسی، از نسل نادری بود که خیلی زود کمیاب شدند! کیمیا شدند! در ناکجاهای دل آبادها، تنها شدند!

طوسی، بازمانده ای از سپاه حسین(ع) بود که در رکاب پیر خمین، کربلا را در جبهه ها متجسم کرد!

طوسی، تداعی رشادت عباس بن علی(ع) و مالک اشتر نخعی بود که تا شهادت، لحظه ای نیاسود و نیارامید!

خلوص و عشق، دستمایه زندگی مؤمنانه شهید طوسی بود که ثمره مشهودش نفوذ در قلبها و عروج تا خدا بود!

معارف دینی شهید طوسی، در بندگی بی قید و شرط و رضایت از هر آنچه که روزی او بود، خلاصه می شد!

اگر چه طوسی ها، همیشه در اقلیت اند، اما در چشم انداز ما، واصل به همان بی نهایت اند!

برخی می گویند شهادت، خط پایان ماراتن مجاهدانه شهداست، اما من معتقدم که این آغازی دیگر است!

شهید با شهادت الگو می شود و جامعه را برای خونخواهی خویش، فراخوان می کند!

طوسی ها، بزرگراهی را طراحی کرده اند که ما تا انتهای دنیا، رهرو آنهائیم و دل در گرو آنها داریم!

همراهی با طوسی ها، قدرشناسی از نعمت حضور شهدا به عنوان ولی نعمتان جامعه است!

مراقب باشیم که وقتی زبان ظاهر ما به تجلیل از شهید طوسی ها می پردازد، زبان باطن ما به آنها نتازد!

همراهی با شهدا، لبیک گفتن به ولایتی است که شهدا در خیمه گاه کربلایی آن، از جان مایه گذاشته اند!

همراهی با شهدا، استکبارستیزی است که شهدا با نثار خونشان آن را از عمق جان فریاد کرده اند!

همراهی با شهدا، همدلی با بازماندگان و یارانی است که حتی از مصیبت فراق شهدا، حماسه ها ساخته اند!

ادعای همراهی با شهدا ناکافی است و شرط آن، زندگی شجاعانه ای است که دنیا خواهی در آن راهی ندارد!

طوسی یک نام نیست، کلام نیست، بلکه یک مرام است، مکتب است، اعتقاد و تجلی یک اهتمام است!

سابقه همراهی با طوسی ها، کفایت نمی کند! اعتبار این سابقه، منوط به استمرار آن در شرایط اکنون است!

با اعتبار طوسی ها، بازی نباید کرد، بلکه زندگی باید کرد!

آنانکه در گذشته طوسی ها را درک نکرده اند، اکنون نیز نباید با لطایف الحیل و جنگ زرگری، از طوسی عبور کنند!

طوسی، خود عاشق گمنامی بود و برای گمنامی خود دعا می کرد، تجلیل ما از طوسی، نیاز ماست نه انتظار او!

طوسی، آقا بود نه آقازاده! دلداده بود، نه دل به دنیا داده! آزاده بود نه واداده! آماده بود نه جامانده!

از بازماندگان طوسی نیز نباید انتظاری جز این داشت، و وقتی که آنها نیز می خواهند آزاده باشند، آزارشان ندهید!

پرداختن به طوسی، طوسی نوازی یا کلمه بازی و جمله سازی نیست، بلکه طوسی پردازی، دل آوازی است!

لطفاً در ایستگاه طوسی، کمی بیشتر بیاندیشید! بزرگی طوسی را در اندازه تمثالش نجوئید! او را در خود او بیابید!

طوسی ها، همانند شهدای کربلا، تا همیشه تاریخ و برای همه نسل ها و همه عصرها قابل مطالعه اند!

لطفاً بجای طوسی سازی در اذهان علیل، طوسی یابی کنید و مستند دفاع مقدس را بر فیلم ها ترجیح دهید!

طوسی، همانند دوره حیات ظاهری اش، متواضعانه می نگرد و با هیچکس رقابتی ندارد، وَهم رقابت، وَهن اوست!

ادب طوسی، ولایی است، پس با نام طوسی، باندسازی نکنید! یقیناً طوسی در هیج باند و جناحی نمی گنجد!

لطفاً بنام نهاد و حلقه و محفل و خاطره، طوسی ها را مصادره نکنید! طوسی ها متعلق به همه اند!

طوسی ها، امامزاده های جامعه امروزند که طواف مقابر آنها باید حرکت ساز و حماسه آفرین باشد!

طوسی، نماد شجاعت ایمانی رزمندگان شمالی و تاریخ پر افتخار سرزمین علویان، یعنی شمال کشور است!

طوسی، شناسنامه لشکر ویژه 25 کربلای مازندران و گیلان و گلستان است!

طوسی به همراه دیگر شهدای شاخص، اسناد زنده نقش آفرینی های بالادست شمالی ها در دفاع مقدس اند!

طوسی ها، ماندگارترین چهره های دوست داشتنی در ذهنیت های پاک و فعال شمالی ها تا همیشه تاریخ اند!

طوسی ها، رزمنده ساز و شهیدپرورند و جامعه همواره متأثر از خط فکری و سیره عملی آنها رفتار می کند!

طوسی ها در باور مردم ما زنده اند و به یمن چنین باورهای زنده ای، استکبار جهانی هیچ غلطی نمی تواند بکند!

اعتراف می کنم که اشتهای نوشتاری ام در پردازش به شهید طوسی، انتها ندارد و میل به نگارش در باره طوسی، امری کوششی نبوده و مثل شعرها و سخنان دلی، کاملاً جوششی است و در حالی تصمیم به پایان این نوشتار می گیرم که ارادت همچنان باقی است!

خوشا بحال شمال کشور که الگوهای کاملی همانند سرلشگر شهید طوسی دارد که در کنار شهدای شاخصی همچون سرلشگران و سرداران شهید حاج حسین بصیر، علیرضا نوری، ابوعمار، حسین مهرزادی و حسین بهرامی، انگیزه ساز و حرکت آفرین اند و عطر بوی وجود شریف آنها، شمال لاله خیز را به کنام شیران بیشه مبدل کرده است.

علیهذا تأکید می گردد که طوسی ها را فقط نباید در سالروزها و مناسبات و یادواره های سالانه به یاد آورد و با محدودنگری به آنها جفا کرد، بلکه باید آنها را به کمک رسانه ها و سایر تریبون ها، در زندگی ها جریان داد و از مرامشان، فرهنگ سازی کرد و زندگی نامه ها و وصیت نامه ها و نامه های شهدای بزرگی همچون طوسی را باید به عنوان گزینه های روی میز نسل های امروز و فردا به تجلی در آورد تا هویت جویی آنها به کمال خواهی منجر گردد!

بهر حال باید پذیرفت که شهید بزرگوار طوسی همیشه قهرمان، نماد و مصداق عینی نفس قدسی و ملکوتی امام راحل در کشف و هدایت و سعادت بخشی به نسلی است که می توانستند در بستر ضدفرهنگی رژیم طاغوت، سرنوشتی غیر از این داشته باشند و انتخاب اسلام و قرآن و امام، موهبتی از جنس بعثت و کربلاست که شاید تکرار آن در بسیاری از براهه تاریخ، بعید جلوه کند، اما محال نبوده و شدنی است!

در پایان حقیر به عنوان یکی از کم مقدارترین دوستان شهید طوسی، از همه طوسی پردازان می خواهم که مبادا خدای ناکرده، بجای درست کردن ابرو، چشم ها را کور کرده و با انگیزه های درست، انگیخته های نادرست داشته و همانند دوستی خاله خرسه رفتار کنید و از این لحاظ ضمن همراهی گام به گام و صمیمانه با خانواده گرامی اش که انصافاً به طوسی و آرمان های شهید طوسی وفادار مانده و زینب وار، پیام رسان صدیق خون عزیزشان بوده اند، تأکید می گردد که تلاش کنید تا با معرفی جامع، عمیق و همه جانبه ی اسطوره ای مانند سرلشگر شهید طوسی، این شهید شاخص را اسوه نسل امروز و نسل های فردا قرار دهید تا همانند مشعل های فروزان و خورشید تابناک، از جامعه و ذهن های پر از ابهام نسل هایی که بخاطر صغر سن و فقدان حضور در صحنه ها، پیشینه های سرخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را درک نکرده اند، تاریکی زدایی کند!

 نظر دهید »

هشت سال دفاع مقدس یا جنگ تحمیلی ایران وعراق

26 مهر 1393 توسط نقشبند بازار نو

یکی از مهم ترین جنگ های معاصر، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است که در ایران، با نام های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی و جنگ هشت‌ساله یاد می شود و در جوامع اعراب با نام‌های قادسیه صدام و جنگ اول خلیج فارس شناخته می‌شود. این جنگ با دستور صدام حسین و حمله نیروهای نظامی عراق در شهریور ۱۳۵۹ به ایران آغاز شد و پس از ۸ سال جنگ، بالاخره با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ به پایان رسید.


شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
وقوع پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در سال ۱۳۵۷، در منطقه خاورمیانه، تغییرات اساسی به وجود آورد که مهم ترین آن شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق، علیه ایران بود. در آن سال ها که رییس جمهورعراق یعنی صدام حسین، به دنبال توسعه قدرت خود در منطقه بود به فکر براندازی دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران برآمد. البته باید خاطرنشان کرد؛ ریشه توسعه طلبی کشورعراق به دوران حکومت صفویه و پیدایش اختلاف مرزی بین ایران و عراق و ادعای عراق بر حاکمیت خوزستان می رسید.
رژیم سرنگون شده ی عراق در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به محض مشاهده سقوط رژیم پهلوی و تضعیف موقعیت آمریکا در ایران، فرصت را برای یک حمله نظامی مناسب دید و دست به تحریکات مرزی زد و عنوان کرد که خوزستان جزیی از عراق است.
به دنبال این ادعا، دولت عراق‌ در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ با تسلیم‌ یادداشتی‌ رسمی‌ به‌ سفارت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در بغداد، اعلام‌ کرد که‌ اعلامیه‌ الجزایر و عهدنامه‌های‌ مربوط‌ به‌ مرز مشترک‌ و حسن‌ همجواری‌ و ۳ پروتکل‌ و پیوست‌های‌ آن‌ و دیگر موافقت‌نامه‌ها و یادداشت‌های‌ انضمامی‌ به‌ این‌ عهدنامه‌ را یک جا و یک‌ جانبه‌ فسخ‌ کرده‌ است‌. پس از این اقدام، صدام حسین در مقابل دوربین های تلویزیون عراق، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را که در آن عراق حاکمیت ایران بر خوزستان را به رسمیت شناخته بود را پاره کرد و در ۳۱ شهریور همین سال هواپیماهای اشغالگر عراقی شهرهای خرمشهر و آبادان را به رگبار گلوله بستند و بدین ترتیب جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق با به کارگیری توان نظامی و با عبور از مرزهای بین المللی و تجاوز به خاک سرزمین ایران آغاز شد. رژیم بعث عراق که فکر می کرد پیروز میدان است به اشغال خرمشهر و و محورهای جنوبی ایران پرداخت، اما پس از گذشت مدت زمان کوتاهی، رزمندگان ایرانی در پی فرمان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، با تمام قوا به مقابله با تجاوز اشغالگران پرداختند و توانستند، به ترتیب خرمشهر را در ۳ خرداد ۱۳۶۱، محورهای جنوب ایران را در ۲۳ تیر ۱۳۶۱ و منطقه سومار را در تاریخ ۹ مهر ۱۳۶۱ آزاد کنند و شهر «مندلی» عراق را به تصرف خود گیرند. تصرف خاک مندلی در عراق تنها بخش تصرفی توسط نیروهای ایرانی نبود، بلکه رزمندگان ایرانی در تاریخ ۹ آبان ۱۳۶۲، طبق یک برنامه ریزی دقیق نظامی تا نزدیکی بصره پیشروی کردند.
در این جنگ ارتش اشغالگر عراق، نه تنها به طور گسترده از جنگ افزارهای شیمیایی علیه کردهای سرزمین خود استفاده می کردند بلکه از این ادوات مرگبار بر مردم و نظامیان ایران نیز استفاده کردند. براساس برخی آمار منتشره؛ در طول جنگ، ارتش عراق با استفاده از سلاح‌های شیمیایی حدود ۱۰۰ هزار، مرد، زن و کودک را به قتل رساند.
با تمام فراز و نشیب های موجود در تاریخ هشت ساله دفاع مقدس، سرانجام قطعنامه ۵۹۸، که هشتمین قطنامه شورای امنیت سازمان از ابتدای تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به سرزمین ایران به شمار می رفت در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با قبول جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید. قطع نامه های قبلی به علت جهت گیری های ناعادلانه در طول جنگ، از سوی ایران رد می شد ولی این قطعنامه به دلیل داشتن نکات مثبت مورد موافقت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذرماه ۱۳۷۰ ، طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد و عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود.
همچنین؛ بدنبال پذیرش قطع نامه ۵۹۸، مبادلهٔ اسیران بین دو کشور نیز از تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ آغاز شد و جریان تبادل اسیران بین دو کشور حدود ۱۲ سال به طول انجامید. آخرین گروه اسرای جنگی ایرانی و عراقی در تاریخ ۲۶ اسفندماه ۱۳۸۱ به طور همزمان مبادله شدند.

بدین ترتیب هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه، با تمام فراز و نشیب های فروانی که داشت با قبول آتش بس از سوی ایران به اتمام رسید، ولی با این حال، با گذشت سال ها، هنوز یاد و خاطرات رشادت ها و فداکاری های زنان و مردان این مرز شهید پرور هنوز در خاطره ها باقی مانده و خواهد ماند. به همین منظور برای گرامی داشت یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس، هفته آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یعنی ۳۱ شهریور تا ۷ مهرماه را در تقویم جمهوری اسلامی ایران، هفته دفاع مقدس نامگذاری کرده اند.
متن قطع نامه ۵۹۸:
شوراي امنيت، با تأييد مجدد قطعنامه 582 خود به سال1986 ميلادي ، با ابراز نگراني عميق از اين كه علي رغم در خواستهايش براي آتش بس، منازعه بين ايران و عراق به شدت سابق با تلفات شديد انساني و تخريب مادي ادامه دارد، با ابراز تأسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنين با ابراز تأسف از بمباران مراكز صرفاً مسكوني غيرنظامي، حملات به كشتيراني بي طرف يا هواپيماهاي كشوري، نقض قوانين بين المللي انسان دوستانه و ديگر قوانين ناظر بر درگيري مسلحانه، بويژه كاربرد سلاحهاي شيميايي برخلاف الزامات پروتكل 1925 ژنو، با ابراز نگراني عميق نسبت به احتمال تشديد و گسترش بيشتر منازعه، مصمم گرديد به تمامي اقدامات نظامي بين ايران و عراق خاتمه بخشد، معتقد شد كه مي بايد يك راه حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پايدار بين ايران و عراق به دست آيد.
با يادآوري مفاد منشور ملل متحد، به ويژه تعهد همه دُوَل عضو به حل اختلافات بين المللي خود از راه هاي مسالمت آميز به نحوي كه صلح و امنيت بين المللي و عدالت به مخاطره نيفتد، با حكم به اين كه در منازعه ما بين ايران و عراق زمينه صلح حاصل شده است، با اقدام براساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد:
1ـ خواستار آن است كه به عنوان يك قدم اوليه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاكره، ايران و عراق يك آتش بس فوري را رعايت كرده، به تمامي عمليات نظامي در زمين، دريا و هوا خاتمه داده و تمامي نيروهاي خود را بدون درنگ به مرزهاي شناخته شده بين المللي بازگردانند.
2ـ از دبيركل درخواست مي كند كه يك تيم ناظر ملل متحد را براي بررسي، تأييد و نظارت بر آتش بس و عقب نشيني نيروها اعزام نمايد و همچنين از دبيركل درخواست مي نمايد با مشورت طرفين درگير، تدابير لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شوراي امنيت ارائه نمايد.
3ـ مصرانه مي خواهد اسراي جنگي آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال كنوني، براساس كنوانسيون سوم ژنو 12 اوت 1949، بدون تأخير به كشور خود بازگردانده شوند.

 

 

 نظر دهید »

مناجات شهیدچمران

26 مهر 1393 توسط نقشبند بازار نو

«آیا هیچ گاه در دل شب دور از هیاهوی زندگی به آسمان پرستاره نگاه کرده‌اید؟ و روح شما به عظمت و زیبایی آن مجذوب شده است؟ این احساس احترام و ستایش به عظمت و زیبایی، اظهار خضوع و تسلیم در برابر خالق آن نیایش نامیده می‌شود.

نیایش، ارتباط قلبی است با ذات عالم هستی

نیایش، راز و نیاز درونی است با کمال مطلق

نیایش کشش روح است به سوی کانون غیرمادی جهان

نیایش پرواز انسان است به سوی پروردگار عالم

نیایش منحصر به انسان‌ها نیست تمام موجودات عالم در نیایشی بزرگ شرکت دارند هر یک به زبان خود خدا را تسبیح می‌کنند.

شعله شمع خود نیایشی است و سوختن پروانه نیایشی دیگر

خنده معصوم کودک نیایشی است و مهر پاک مادر نیایشی دیگر

نیایش یک سیر روحانی و مکاشفه درونی است که در آن وجود آدمی می‌جوشد، می‌سوزد به روح مبدل می‌شود به فراخنای عالم هستی بالا می‌رود و در وجود کل حل می‌گردد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب علیهاالسلام زینت پدر

نحوه نمایش نتایج:

Random photo

سلسله کارگاه های پایان نامه نویسی

محتواها

  • برگزاری نشست اخلاقی با عنوان « روش و منش حضرت علی علیه السلام در ایجاد وحدت در جامعه و نحوه الگوگیری طلاب در این زمینه از آن حضرت»
  • سلسله کارگاه های پایان نامه نویسی
  • میزگرد علمی با عنوان: « چالش های فرزند آوری طلاب » در رفسنجان
  • آسیب شناسی رفتاری بانوان طلبه در امر پوشش و آراستگی
  • برگزاری مراسم گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
  • برگزاری جلسه هم اندیشی ارتقابخشی خادمیاران خواهر رضوی
  • جلسه هم اندیشی اساتید و معاونان موسسه آموزش عالی حضرت زینب کبری علیهاالسلام رفسنجان
  • فعالیت#مجموعه_مردمی_مهدی_زهرا
  • میلاد کریم اهل بیت علیهم السلام
  • ماه مبارک رمضان پاک کننده
  • میلاد حضرت امام حسن علیه السلام در مهدکودک زادالمعاد
  • دعای جوشن کبیر
  • رمضان ماه خدا
  • رمضان ماه خدا
  • تسلیت درگذشت سرکارخانم فریده داوودی
  • چهلمین فجر انقلاب اسلامی
  • عالمان دین
  • استاد محبوب من،معلم،
  • عزیز زهرا علیهاالسلام
  • ظلم به اهل بیت/تخریب بقیع
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس