زینب علیهاالسلام زینت پدر

محتواها

  • برگزاری نشست اخلاقی با عنوان « روش و منش حضرت علی علیه السلام در ایجاد وحدت در جامعه و نحوه الگوگیری طلاب در این زمینه از آن حضرت»
  • سلسله کارگاه های پایان نامه نویسی
  • میزگرد علمی با عنوان: « چالش های فرزند آوری طلاب » در رفسنجان
  • آسیب شناسی رفتاری بانوان طلبه در امر پوشش و آراستگی
  • برگزاری مراسم گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
  • برگزاری جلسه هم اندیشی ارتقابخشی خادمیاران خواهر رضوی
  • جلسه هم اندیشی اساتید و معاونان موسسه آموزش عالی حضرت زینب کبری علیهاالسلام رفسنجان
  • فعالیت#مجموعه_مردمی_مهدی_زهرا
  • میلاد کریم اهل بیت علیهم السلام
  • ماه مبارک رمضان پاک کننده
  • میلاد حضرت امام حسن علیه السلام در مهدکودک زادالمعاد
  • دعای جوشن کبیر
  • رمضان ماه خدا
  • رمضان ماه خدا
  • تسلیت درگذشت سرکارخانم فریده داوودی
  • چهلمین فجر انقلاب اسلامی
  • عالمان دین
  • استاد محبوب من،معلم،
  • عزیز زهرا علیهاالسلام
  • ظلم به اهل بیت/تخریب بقیع
  • خانه 
  • آیا تأخیر در فرج موجب قساوت قلب می‏شود؟ 
  • تماس  
  • http://www.sistani.org/ 

عظمت خداوند

15 فروردین 1396 توسط نقشبند بازار نو

عظمت وبزرگی خداوند راشکر

یه جوایزی بود برای قرعه کشی حسابهای قرض الحسنه ، بیست و پنج میلیون تومن نقد.

اسامی که می اومد می فرستادیم شعکب که به مشتری اطلاع بدن که بیاد یه جشنی بگیریم و تو جشن حواله ها رو بدیم ، تحویل جایزه ها یکی از بامزه ترین کارهای من بود ، همه جور آدم می اومد با اخلاق های مختلف .

هر کی یه ژستی می گرفت ، یکی خودش رو میزد به بی تفاوتی ، یکی خوشحال بود ، یکی مضطرب …

یه روز تو دفتر نشسته بودم ، یه همکارمم بود که داشت برا همین جوایز کمک میکرد ، دیدم یه پیرمرد حدودا 70-75 ساله با یه تیپ خیلی شیک اومد تو ، با صدای بلند سلام داد ، محکم با من دست داد ، بعد دستش برد با همکارم که خانم بود دست بده ، همکارم بنده خدا مردد بود ولی دستش رو جلو آورد و مصاحفه کرد ، پیرمرد لهجه اش کاملا ترکی استامبولی بود ، اون هم طرفهای شمال شرق ترکیه ، قهقهه می زد و می خندید ، دیدم از اون آدم هایی است که حیفه زود بره

گفتم حاجی بشین یه چایی بیارم ، گفت من حاجی نیستم ، ولی قراره با این پول برم حج ، با خودم گفتم شاید از این هاست که یه عمر آرزوی رفتن به مکه رو داره ، گفتم خدا قبول کنه ایشالا ، عجب سعادتی ، من نرفتم ولی میگن خیلی سفر خوبیه ، تو این سن خیلی سعادت بزرگیه که آدم بره مکه و …

هی داشتم همینجوری میگفتم ، گفت بشین ول کن این حرفا رو ، من سفرهای خیلی بهتر رفتم ، ندید بدید نیستم ، این فرق داره ، نشستم کمی از این ور و اون ور گفت ، گفت من اصلا تو برنامه ام نبود برم مکه ، اعتقاد ندارم حقیقتش

گفت من کل دنیا رو گشتم ، از تیپش هم معلوم بود ، گفت روسیه رفتی موبایلش رو از جیبش درآورد و عکسهای سن پطرزبورگ رونشون داد ، تایلند رفتی ، عکس هاش رو نشون داد ، اوکراین رفتی چند تا عکس از کیف نشون داد ،ایتالیا ، اسپانیا ، بلغارستان ، گرجستان ، رومانی ، آلمان …

خیلی شیک و بامزه حرف میزد ، قهقهه می زد شیشه ها لرزه میکرد ، خیلی “خوش داماخ” بود ، میگفت فک نکن جایی رو ندیدم ، ببین اینجا فلان جاست ، اینجا بهمان جاست ، وسط کار هم دو سه بار خانمش رو نشون داد

گفت این هم خانممه ، گفت این پول برا اونه که با هم بریم مکه ، داستان داره برا خودش ، گفتم چه داستانی ؟

گفت من میلیارد پول دارم ،اینجا خونه دارم ، باغ دارم ، ملک املاک دارم ، ترکیه هم همینطور الان هم سالهاست دیگه رفتم ترکیه زندگی می کنم با خانمم ، سالی یکی دو بار فصل باغ باغات میام ایران

میگفت سه روز پیش تو خونه نشسته بودیم خانمم گفت من از تو خیلی راضی ام خیلی مرد خوبی هستی ، بهترین زندگی ، بهترین خونه ، کل دنیا رو گردوندی منو فقط یه آرزو دارم اونم مکه ، منو یه مکه هم بفرست یا ببر بذار خوبی هات تکمیل شه ، یه مکه هم برم دیگه آرزویی ندارم ، میگفت گفتم نمی برم ، من اعتقادی به مکه رفتن ندارم ، هر جایی بردمت با پول خودم بردم ، تو هم به خدات بگو یه پولی بده بریم مکه

میگفت پیش خانمم رو به آسمان کردم گفتم خدایا ، مگه نمی گی دنیا مال توست ، آسمان و زمین و همه چی برای توست ، من که در مقابل تو هیچم با پول خودم با ثروت خودم اینو این همه گردوندم ، تو هم اگه واقعا راست میگی یه پولی بده من اینو ببرم مکه

برا تو که چیزی نیست کل دنیا برا توست ، میگفت کلی اینجوری گفتم و گفتم ، تهش هم به خانمم گفتم اگه خدات داد ، می برمت مکه ، نداد هم که هیچ من پولی برا مکه ندارم … میگفت فرداش برادر زاده ام زنگ زد ، گفت از بانک میگن برنده بیست و پنج میلیون تومن شده ای…

قسم میخورد میگفت من اصلا نمی دونم کی این حساب باز کردم ، راست هم میگفت با 50 تومن موجودی برا سالها پیش بود حسابش …

میگفت خدا زد پس کله ام گفت برا من فیگور نگیربابا

فقط می خندید ، می گفت باور کن این پول برا من پولی نیست ، ولی مزه اش فرق داره ، باهاش می برمش مکه …

میگفت فقط از این پشیمونم که کم خواستم (قهقهه) ، میگفت آدم از خدا به اون بزرگی باید چیزی بخواد در شان خدا

میگفت باور کن بخوای میده … میگفت من نه نماز می خونم نه روزه میگیرم … ولی میگم ازش بخواهی میده …

موقع رفتن هم آدرس داد ، گفت بیا برو ، من از مهمان خوشم میاد …

دکتر_مرتضی_عباد

بارالهامن به بزرگیت اعتراف دارم مس قدرتت را برمن بنما

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: فرهنگی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زینب علیهاالسلام زینت پدر

نحوه نمایش نتایج:

Random photo

برگزاری جلسه هم اندیشی ارتقابخشی خادمیاران خواهر رضوی

محتواها

  • برگزاری نشست اخلاقی با عنوان « روش و منش حضرت علی علیه السلام در ایجاد وحدت در جامعه و نحوه الگوگیری طلاب در این زمینه از آن حضرت»
  • سلسله کارگاه های پایان نامه نویسی
  • میزگرد علمی با عنوان: « چالش های فرزند آوری طلاب » در رفسنجان
  • آسیب شناسی رفتاری بانوان طلبه در امر پوشش و آراستگی
  • برگزاری مراسم گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
  • برگزاری جلسه هم اندیشی ارتقابخشی خادمیاران خواهر رضوی
  • جلسه هم اندیشی اساتید و معاونان موسسه آموزش عالی حضرت زینب کبری علیهاالسلام رفسنجان
  • فعالیت#مجموعه_مردمی_مهدی_زهرا
  • میلاد کریم اهل بیت علیهم السلام
  • ماه مبارک رمضان پاک کننده
  • میلاد حضرت امام حسن علیه السلام در مهدکودک زادالمعاد
  • دعای جوشن کبیر
  • رمضان ماه خدا
  • رمضان ماه خدا
  • تسلیت درگذشت سرکارخانم فریده داوودی
  • چهلمین فجر انقلاب اسلامی
  • عالمان دین
  • استاد محبوب من،معلم،
  • عزیز زهرا علیهاالسلام
  • ظلم به اهل بیت/تخریب بقیع
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس